عزيز دلم حال ماماني اين روزا اصلا خوب نيست.وقتي دوشنبه91/05/09 قرار شد سونو بدم تا تورو ببينم حالم بد بود و حالت تهوع شديدي داشتم.نمي تونستم برم سونو ولي از طرفي مي خواستم صداي قلبتو بشنوم فدات شم و ببينمت. درست اندازه يه تمشك كوچولو بودي.خدايا عظمتتو شكر اينم قلب داره.صداي قلبتو وقتي شنيدم يه حالي شدم.از خوشحالي اون شب حالت تهوع نداشتم.فداي قلب كوچيكت بشم.بابايي بيرون اتاق بود و نمي تونست بياد تو.حالا تصميم داريم واسه دفعه بعد بابايي هم بياد تو و صداي قشنگ قلبتو از نزديك بشنوه. وقتي براش در موردت تعريف مي كردم مي ديدم كه چقدر مشتاقه كه ببينه تورو .هي قربون و صدقت مي رفت. بوسسسسسسسسسسسسس عزيزم سونوي اولي كه رف...